علیرضای 10 ساله ما کلاس دومیای که ذهنش مدام پر از صداهای درونه و گاهی تشنج میکنه. بیشتر وقتها از درد و بیقراری خستهست. یه برادر ۵ ساله داره. باباش تو باربری کار میکنه با ریههای ضعیف و اعصاب خسته. مامانش خونهداره. درآمد باباشون اونقدر کمه که حتی نمیتونن داروهای ضروری علیرضا رو بخرن. با همه این دردها، علیرضا هنوز میخواد یاد بگیره، بخنده و کودک باشه. بیاییم همراه دل کوچیکش باشیم؛ شاید فرداش روشنتر بشه.