علیاکبر ۱۲ سالشه و کلاس ششمه؛ پسری پرتلاش و باهوشه که با وجود همه ی سختیها هنوز امید داره. یه خواهر ۱۵ ساله داره که کمکحال مادرشه. پدرش بناست و مادرش خونهداره، اما کار برای پدر همیشه نیست؛ بعضی روزها بیهیچ درآمدی برمیگرده خونه. توی یه خونه قدیمی و کوچیک زندگی میکنن؛ جایی که سقفش خستهست و دل دیوارها پر از درد بیصدایی. دستهای مهربون شما میتونه پناهی باشه برای دل کوچیک این خانواده، برای ساختن فردایی روشنتر.