پرهام ۱۲ سالشه و کلاس ششمه؛ با همه سختیهایی که از بچگی تجربه کرده هنوز لبخند میزنه، اما پشت اون لبخند قصهای از درد و کمبود پنهونه. پدر و مادرش به خاطر اعتیاد از هم جدا شدن و حالا پرهام با مادرش که خیاطی میکنه و مادربزرگ پیرش توی یه زیرزمین قدیمی، کوچیک و نمور زندگی میکنن. خواهر ۱۶ سالهاش با بیماری اعصاب و فشار خون بالا روزهای سختی داره و مادر با تمام توان تلاش میکنه هم مادر باشه، هم پدر، هم نانآور.