علیرضا ۱۲ سالشه و کلاس ششمه؛ توی خونهای قدیمی و فرسوده با پدر و مادری زندگی میکنه که با سختی سایه آرامش رو نگه داشتن. پدرش کیفدوزه با درآمدی اندک، و مادرش با روماتیسم، درد روزگار رو تاب میاره. خواهر ۱۹ سالهاش در حال تحصیله. اما هیچکدوم از اینها علیرضا رو از رویاهاش دور نکرده. اون فقط یه فرصت کوچیک برای درخشش میخواد.